مبتلای یار
یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان
دارد دوباره این دل تنگم هوایتان
از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست
جز دوری شما و فراق صدایتان
من غصه ام گرفته برای غریبی ات
حالا شما بگو کمی از غصه هایتان
یک روز زیر پای شما خاک میشوم
من زاده میشوم که بمیرم برایتان
ناقابل است پیش کشم در برابرت
چشمم، سرم ،دلم، همه آقا فدایتان
با این همه که رنج کشیدی به خاطرم
کشتی مرا دوباره به اشک و دعایتان
شاعر : حسن کردی
دولت کریمه تو روزی عاقبت آیی نقاب از چهره بگشایی دگر تا کی جدا از ما گذشت از حد شکیبایی
یارب آخر تو بگو منزل دلدار کجاست یک نشانی بده بر من تو بگو یار کجاست
به عالم لطف فرمایی و خود رخساره بنمایی
تو روزی میرسی از راه به جمع عاشقان ناگاه
رسد آن لحظه دلخواه زمان ناب رؤیایی
تو روزی عاقبت آری نجات از این گرفتاری
دهی درمان بیماری به درد ما مداوایی
تو روزی آوری آخر نجات این دل مضطر
ز تو پایان رسد دیگر بر این شبهای تنهایی
شود روزی ز تو شیرین دگر کام دل غمگین
به پایان آید آخر این همه شبهای شیدایی
زمان وصل یار آید شب غم بر کنار آید
به دور روزگار آید بهارانی تماشایی
رسد با تو بر این دوران شکوه و لطف بی پایان
بگردد با تو جاویدان بهشت حسن و زیبایی
تویی تنها نیاز من فقط تو چاره ساز من
دعای هر نماز من امید روز فردایی
فدای نام تو مولا بیا و روی خود بنما
یوسف گمشده ام کی برسد سوی دیار
نوبت دیدن او مهلت دیدار کجاست
کی دمد طلعت او تا برود شام فراق
مهر رخشنده او صبح شب تار کجاست
کی رسد وقت ظهور رخ آن حجت تو
کی رسد وعده حق آخر این کار کجاست
کی رسد نهضت او تا که رسد لشگر حق
جمع یاران خدا دولت ابرار کجاست
کی رسد منجی حق تا رسدم صبر و قرار
مرهم زخم دل این تن تبدار کجاست
بر دلم تاب و تحمل که نمانده است دیگر
مونس قلب من عاشق بیمار کجاست
شاعر : مبشر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اهل بیت علیهم السلام ، ، ،